اولین روزهای سختی
سلام عزیز مامان.خوبی عشقم . میخوام همه چیزو از همون اول برات تعریف کنم تا بزرگ شدی و اومدی اینارو بخونی ببینی مامان و بابایی واسه بدست آوردن تو چقدر سختی کشیدن. زمانی که ما تصمیم گرفتیم حاصل عشقمون تو باشی از اون موقع خیلی زمان میگذره. اولاش خیلی خوشحال بودیم که تو میخوای به زندگیمون رنگ و لعاب ببخشی. ولی وقتی ماه ها گذشت تو نیومدی.مثل اینکه واسه اومدنت خیلی ناز داری عشق مامان.اره به خودمون اومدیم دیدیم 1 سال با تمام چشم انتظاری هاش گذشت. رفتیم دکتر خانم دکتر به مامانی دارو داد ولی بازم فایده ای نداشت و تو نیومدی.بازم ماه ها چش انتظاری کشیدم هر ماه که تو نمیومدی توی دلم کلی اشک میریختم. فقط خدا و تو که پیش خدا بودی میدیدی چ...
نویسنده :
نفس
14:34